سلام از اینکه منت گذاشتید و جواب دادید متشکرم ، جوابتون رهگشاست، منظورم از درگیر بودن با خدا اینه که گناهکار بخاطر گناه و قساوت قلب معمولا حضور خدا را کمتر احساس میکنه ولی این شخص اینجوری نیست وبیشتر اوقات همه حرفاشو ب خدا میگه حتی لحظه گناه ، گناه این آدم بخاطر دشمنی با خدا یا نعوذ بالله پست شمردن خدا نیست ، بیشتر به سستی اراده برمیگرده . بازم ممنونم
با سلام خدمت شما، از بچه های دانشگاه اردبیلم ، یک سوال داشتم ، چه جوری میشه ی آدم گناهکار تمام ثانیه هاش درگیر خدا باشه وباهاش حرف بزنه ولی بازم گناه کنه؟
سوال: از لحاظ دینی آیا ما میتوانیم از رهبری علناً انتقاد کنیم؟ مخصوصاً این که با بیاناتی که خود مقام معظم رهبری بر نقد خودشان داشتهاند این امر امکان دارد؟ در صورت امکان آیا این کار در این مقطع زمانی موجب تضعیف مقام ولایت فقیه نمیشود؟ آیا این امر با با ولایتمداری و بصیرت سازگاری دارد؟
چگونه میتوان میان فعالیتهای اجتماعی بانوان و وظایفی که برای تربیت فرزندان و خانواده برعهده دارند جمع کرد؟ مخصوصاً این که تأکید بزرگان دین بر این است که برای زنان بهتر است که نه مردی آنها را ببیند و نه آنها مردی را ببینند و یا اینکه اگر زنی بتواند یک یا چند انسان را به کمال برساند خیلی بهتر از آن است که وقت خود را در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی صرف نماید
به نظر بنده روشنفکری بازتابی از فطرت حقیقت طلب آدمی است. انسان روشنفکر مخاطب اصلی قرآن کریم و کتب آسمانی است و تنها کسانی از آن بهره لازم را میبرند که اهل اندیشه و تعقل باشند. مسئلهی اساسی در بحث روشنفکری تعریف ما از روشنفکر است که روشنفکر به چه کسی گفته می شود. اگر روشنفکری را در فضای اندیشههای غربی و سکولار معنا کنیم، سرانجامی جز رسیدن به نسبیتگرایی وتکثرگرایی در اندیشه نخواهیم داشت. بنابراین اولین قدم برای رسیدن به روشنفکری بهرهمندی از ابراز معرفت و شناخت لازم و مشترکی است که زبان مشترک و واقعیت نمایی به افراد بدهد.
علم «معرفت شناسی» یا اپیستومولوژی برهمین اساس بوجود آمده است. کسانی همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری در حوزه معارف اسلامی و پلنتیگا در کلام مسیحی سعی در ابتناء مباحث خود بر این علم داشته اند. متاسفانه در دوران تاریخی گذشته افرادی با شعار روشنفکری و برای رسیدن به منافع خاصسشان با سفسطهگرایی و کنارگذاشتن منابع معرفت همچون وحی و فلسفهی اسلامی و با ژستی روشنفکر مآبانه سعی در یکه تازی در این عرصه و دفع اندیشههای مخالف خود را داشته اند. در واقع این گروه را باید تاریک اندیشانی دانست که به جای رساندن انسان به نور او را به سوی تاریکی و جهالت سوق دادهاند. فریاد جلال آل احمد از دست اینان خواندنی است.الب اینجاست که متاسفانه کسانی با سبقههای دینی و حوزوی به دلایل مختلف از اصول روشنفکری دینی را زیر پا میگذارند و بدون این که مبنای روشن و واضحی را بیان کنند، با قیافهای حق به جانب و روشنفکرانه خود را روشنفکر دینی خطاب میکنند. مرحوم دکتر شریعتی با دغدغههای قابل تحسین وتقدیری که که داشتند را نمی توان یک روشنفکر دینی به حساب آورد زیرا نگاه او به دین و مبانی اندیشههای دینی از بیرون و با نگاهی جامعه شناختی بوده. از این رو در لابلای آثارشان برخی از تعارضات آشکار با مبانی تفکر اسلامی نمایان است. و همچنین امثال سروش و کدیور .
چندی پیش یکی از دوستان عزیز دانشجو سوالی را مطرح کردند که بهتر دیدم در اینجا بیاورم.
سوال: من هرچه فکر میکنم رفتار جبهه پایداری وتاکید آن روی اصلح و بی توجهی آن به واقعیات جامعه درحوزه انتخاب کاندیدهای مجلس یا ریاست جمهوری و بی توجهی آن به نتیجه به اسم تکلیف گرایی برای من حلاجی نمیشود .تکلیف گرایی خوب است اما اگر نتیجه گرا نباشیم نگاهمان به نتیجه نباشد درحوزه سیاست کاملا ساده لوح میشویم و مدام شکست میخوریم .به نظر من باید هدف را انتخاب کرد و دنبال مسیر شرعی که منطبق بر واقعیات جامعه باشد گشت وآنرا انتخاب کرد .اگر بدون توجه به واقعیات و هدف فقط تاکید بر روی تکلیف کنیم و بگوییم هرچی شد شد و به ما چه، دیگر اصلاً درسیاست باقی نمیمانیم چه برسد به اهدافمان که به آنها برسیم.
پاسخ:
با سلام و عرض تشکر از نکته سنجی و دغدغههای مثبت شما دوست عزیز و گرامی.
در مورد مطلبی که بیان کردید باید عرض کنم که اولاً خود فعالین سیاسی این جبهه باید پاسخگوی پرسش شما در خصوص نحوهی عملکردشان باشند. بنده نیز به نوبهی خودم انتقاداتی را بر عملکرد اعضای آن در انتخاباتهای گذشته دارم که در جای خود به ایشان گفتهام. اما بهتر است که در خصوص مسئلهی اصلی شما که تکلیف گرایی و نتیجهگرایی در سیاست است سخن بگوییم. از آنجایی که دیدگاه ما نسبت به نظام آفرینش و زندگی انسان یک دیدگاه جامع و همه جانبه نگر است، تمامی افعال و عملکردهای ما دارای نتایجی است که اثرش در دنیا و آخرتمان خود را نشان میدهد.
بین مردم سالاری دینی و حکومت ولایی مشترکات و تمایزاتی هست که باید آن را مد نظر قرار دهیم. حکومت ولایی به همین سادگی بوجود نمیآید. حتی اگر هم معصوم بر رأس قدرت باشد، بسیاری از انسانهای خودمحور و هواپرست بر نمیتابند که تحت ولایت او بروند. از این رو بعد از رسول اکرم مسلمانان حکومت طاغوت (هوامحوری) را بر حکومت ولایی (خدامحوری) ترجیح داند. در زمان حکومت نزدیک به پنج ساله امیر مومنان هم بسیاری از مدعیان ولایت همچون طلحه و زبیر زیر بار ولایت علی علیهالسلام نرفتند و در مقابل حضرت ایستادند. چرا؟ چون برای خودشان در این دنیا جایگاه و ارزشی قائل بودند و میخواستند خودنمایی کنند و اگر هم با ولی خدا همراه شدند به خاطر نفس خودشان بود نه به خاطر خدا. پس ظرفیت مردم تا به امروز برای بر پایی حکومت ولایی پایین بوده. البته در زمان ما با وجود حضرت امام خمینی و اکثریت مردم با معرفت و ولایی ما مقدمات شکل گیری این نوع حکومت فراهم شد و تا فرا تر از حد انتظار هم اجرایی شد. ولی خوب جامعه ما هم از افراد خود مدار خالی نسیت و حتی عدهای از مسولان بر خلاف نظر امام ره هم عمل میکردند. مدل ایدهآل حکومت در اسلام حکومت ولایی است که مشروعیت همة عناصر آن از ولایت الهی سرچشمه گرفته است. در مملکت اسلامی ما مردم با رهبری امام خمینی ره و مقام معظم رهبری در جهت تحقق این ایده گام برداشتند ولی در مقابل این جریان جریانهای مخالف بسیاری قد علم کردند، جریان ملی مدهبی، جریانهای لیبرال، جریانهای تکنوکرات و اصلاحطلب غربزده و همچنین ارباب قدرت و ثروتی که تحت لوای مصلحت اندیشی برای نظام جمهوری اسلامی در پی کسب منافع مادی خود هستند و نیز متدینین کوته فکر سنتی که تنها حکومت دینی را در زمان معصوم جایز می دانند، نمونههای عینی هستند که در مقابل حکومت ولایی ایستادهاند. حال در شرایط دنیای امروز که دمکراسی را به مثابه حکومت آرمانی و مدرن تبلیغ میکنند، و در داخل عدهای از روشنفکران غرب زده آن را وحی منزل می پندارند، مقام معظم رهبری از عنوان مردم سالاری دینی استفاده میکند که کاملاً در مقابل مردم سالاری غربی است. میشود گفت که قید دینی همان ولایتی است که به حکومت برخواسته از ارادة مردم مشروعیت میبخشد و خواست مردم را در طول خواست و ارادة الهی قرار میدهد. در واقع این نوع حکومت که لازمهاش پذیرفتن حکومت مطلقه ی فقیه است، مقدمه ای برای پذیرش حکومت ولایی مطلق است و بدون تمرین آن نمیتوان ظرفیت حکومت ولی خدا را کسب کرد.برای همین نگاه ما به آینده این گونه است که آن دولت کریمه الهی بوجود آید و مردم از برکات ولایت اهلالبیت ع بهرهمند شوند. خدایا تا ظهور دولت یار عزیز ما خامنهای را نگهدار
سلام. خیلی ممنون از جوابی که به انتقاد بنده دادید. من خودم زیاد سخنرانی های ایشون رو نگاه نمیکنم ولی دیدم که زیاد طرفدار دارند. وقتی این مطلب شما رو دیدم کمی شکه شدم که اگر این موضوع حقیقت داشته باشه ممکنه که طرفدار های ایشون هم به این سمت برن. به همین خاطر شروع به تحقیق بیشتر کردم که به لینک هایی که مشاهده کردید برخورد کردم. که در فیلم هم خود ایشون به صراحت نظر خودشون رو دربارهی رهبری اعلام کردند. جوابی که شما به انتقاد من داده اید رو قبول دارم و کاملا درست است. و حضور ایشون در این شبکه هم هیچ توجیهی ندارد. ولی سخن من در مورد کلیپ منتشر شده است که ایشون رو ضد ولایت فقیه نشون میده. هر چند به نظر من درسته که ایشون شاید اشتباهاتی کرده باشن و بر خلاف سخنان رهبری عمل کرده باشن.و حرف شما هم در این مورد کاملا درسته. ولی با توجه به اظهارات صریح ایشون فکر نکنم ایشون ضد ولایت فقیه باشن. و به نظر من ضد ولایت نشون دادن ایشون میتونه خیلی خطرناک باشه با توجه به طرفدارهایی که دارن. اگر همین انتقاد هایی که شما فرمودید رو در منتشر میکردید مشکلی نبود ولی ضد ولایت نشون دادن ایشون به نظرم کار اشتباهیه با توجه به این که کلیپ منتشر شده هم دارای تقطیعات زیادی هست و ظاهرا دستکاری شده،و نمیشه به اون استناد کرد. به هر حال تمام این ها نظر شخصی بنده بود. بازم ممنون به خاطر جوابتون
سلام خدمت برادر عزیز و گرامیام که با دقت نظر خود بنده را آگاه و دلگرم میکند. همانطوری که مستحضرید مقام معظم رهبری دام ظله العالی نیز به این مطلب تاکید نمودهاند که نباید به راحتی به هر کسی برچسب ضد ولایت فقیه را ضد. و ما هم به پیروی از ایشان هیچ گاه نگفتیم که آقای دانشمند نعوذ باالله ضد ولایت فقیهاند. ما از عالمی که خداوند متعال جایگاه ویژهای به او عنایت کرده و اقشار بسیاری از مردم را به دور او جمع کرده بیش از این انتظار داریم که در انتخاب سخنانش دقت داشته باشد و شرایط زمان و مکان و مخاطب و جامعه را در نظر بگیرد. در زمانی که دشمنان دین در قالبهای مختلف سعی در ضربه زدن به دین اسلام و مخصوصا مکتب اهل البیت علیهم السلام هستند، وظیفة خواص بسیار خطیر و حساس است. ما در طول تاریخ گذشته و معاصر شاهد بودهایم که بسیاری از افراد ارزشی و خواص طرفدار حق، با کم بصیرتی و غفلت از شرایط خواسته یا ناخواسته مهرههای بازی دشمنان شدند و جریان رو به پیشرفت مسلمانان را کند ویا منحرف نمودهاند. و در این شرایط حساس که دشمن بصورت همه جانبه و از هر شیوهای در صدد برآمده تا شجره انقلاب را بخشکاند وظیفهی من و شما صد چندان است. باز هم از نقطه نظرات ارزشمندتان کمال تشکر را دارم و از خداوند متعال توفیقات جنابعالی را مسئلت دارم.