نقد ولی فقیه
با سلام خدمت آقا هادی عزیز. در اینجا بجاست که دقتنظر و پیگیری شما را ستوده و آرزوی موفقیت شما را در تمامی عرصهها دارم.
در مورد مسئلهای که مطرح کردید باید گفت که قبل از هر چیزی باید معنای نقد را توضیح داد. نقد در واقع به معنای بیان نقاط قوت و ضعف یک موضوع برای اصلاح و تبیین آن است. از این رو نگاه نقادانه که همراه تدبر و تفکر در مورد هر چیزی است در واقع همان بصیرتی است که در دین اسلام به آن توصیه و تأکید شده است. در مقابل نقد منصفانه و با بصیرت، اشکالتراشی، منفیبافی و تخریب وجود دارد، که با انگیزهی اصلاح و رشد بیان نمیگردد، بلکه هدف فساد و ایجاد انحراف است.
در نقد صحیح و منصفانه، باری تبیین از برهان عقلی و نقلی استفاده میشود، ولی در نقد تخریبی از سفسطه و مغالطهکاری استفاده میشود. هنگامی که ما حقیقت امر ولایتفقیه را با برهان اثبات کردیم، مصداق آن نیز همواره نیاز به اثبات و تبیین دارد. هنگامی که ما ابعاد مختلف شخصیت مقام معظم رهبری را با نگاهی واقعبینانه و سازنده نقد کنیم، جنبههای مثبت و مخفی زندگی ایشان که با کرامتو اخلاص ایشان مخفی مانده بر دیگران نمایان میَشود و ایمان پیروانشان نسبت به ایشان تقویت میشود. از طرفی از آنجایی که ایشان معصوم نبوده و احتمال خطا و اشتباه در وی مانند هر انسان غیر معصوم دیگری وجود دارد. پرداختن به آنها نیز موجب میشود که به این مطلب پی ببریم که تا چه اندازه ایشان توانستهاند در عرصهی فردی و اجتماعی خود را مهذب و خودساخته نگاه دارند.
یکی دیگر از برکات نقد منصفانه ایشان این است که شبهات و افتراءهایی که به ساحت ایشان وارد میشود پاسخ داده شود و شأن حضرتشان آنگونه که هست حفظ شود.
پس نقد صحیح ایشان نه تنها منافاتی با ولایتمداری و بصیرت ندارد، بلکه بیشاز پیش به بصیرت و آگاهی ما میافزاید. از این روست که حضرت آقا دعوت به نقد خودشان میکنند، زیرا «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است».
با سلام خدمت آقا هادی عزیز. در اینجا بجاست که دقتنظر و پیگیری شما را ستوده و آرزوی موفقیت شما را در تمامی عرصهها دارم.
در مورد مسئلهای که مطرح کردید باید گفت که قبل از هر چیزی باید معنای نقد را توضیح داد. نقد در واقع به معنای بیان نقاط قوت و ضعف یک موضوع برای اصلاح و تبیین آن است. از این رو نگاه نقادانه که همراه تدبر و تفکر در مورد هر چیزی است در واقع همان بصیرتی است که در دین اسلام به آن توصیه و تأکید شده است. در مقابل نقد منصفانه و با بصیرت، اشکالتراشی، منفیبافی و تخریب وجود دارد، که با انگیزهی اصلاح و رشد بیان نمیگردد، بلکه هدف فساد و ایجاد انحراف است.
در نقد صحیح و منصفانه، باری تبیین از برهان عقلی و نقلی استفاده میشود، ولی در نقد تخریبی از سفسطه و مغالطهکاری استفاده میشود. هنگامی که ما حقیقت امر ولایتفقیه را با برهان اثبات کردیم، مصداق آن نیز همواره نیاز به اثبات و تبیین دارد. هنگامی که ما ابعاد مختلف شخصیت مقام معظم رهبری را با نگاهی واقعبینانه و سازنده نقد کنیم، جنبههای مثبت و مخفی زندگی ایشان که با کرامتو اخلاص ایشان مخفی مانده بر دیگران نمایان میَشود و ایمان پیروانشان نسبت به ایشان تقویت میشود. از طرفی از آنجایی که ایشان معصوم نبوده و احتمال خطا و اشتباه در وی مانند هر انسان غیر معصوم دیگری وجود دارد. پرداختن به آنها نیز موجب میشود که به این مطلب پی ببریم که تا چه اندازه ایشان توانستهاند در عرصهی فردی و اجتماعی خود را مهذب و خودساخته نگاه دارند.
یکی دیگر از برکات نقد منصفانه ایشان این است که شبهات و افتراءهایی که به ساحت ایشان وارد میشود پاسخ داده شود و شأن حضرتشان آنگونه که هست حفظ شود.
پس نقد صحیح ایشان نه تنها منافاتی با ولایتمداری و بصیرت ندارد، بلکه بیشاز پیش به بصیرت و آگاهی ما میافزاید. از این روست که حضرت آقا دعوت به نقد خودشان میکنند، زیرا «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است».
سلام استاد قانع نشدم این نقدی که شما میفرمایید که منصفانه باشد. معیارش فهم افراد است هر کسی میپندارد که منصفانه نقد میکند. در این صورت شما چطور میخواهید او رامتوجه نقد غیر منصفانه اش کنید جز این که او را بیبصیرت بخوانید و یا اینکه بگویید او ریزش کرده است.
اگر فضا را بسته کنیم و بگوییم هر که نقد کرد میشود بی بصیرت، این که نمیشود نقد منصفانه یعنی این که بگوییم اقا هیچ نقصی ندارند، و وقتی مجلس خبرگان نقد میکند به آنها میگوییم بی بصیرت. مجلس خبرگان نظارت نمیکنند میگوییم با بصیرت!. اقا میگه کسی فوق نظارت نیست حتی من، اما کو فضایی که اجازه نقد بدهند.
[پاسخ:]
ببینید نقد منصفانه و یا به تعبیر بهتر نقد صحیح باید یک ملاک و معیار ثابت داشته باشد یا نه؟ اگر نقد صحیح را نسبی و به برداشت هر شخصی محول کردیم، چگونه میتوانیم در مورد صحت و یا سقم آن نقد قضاوت بکنیم.
پس نقد منطقی و صحیح باید ملاکی داشته باشد. اشکال تراشی بی اساس و بدون مبنا که بیشتر مبتنی بر شایعات و تبلیغات سوء است که نمیتواند ملاکی برای قضاوت باشد. افراد بد دل و کینه توز هم میدان را در این عرصه خالی نگذاشتهاند که هر کسی خواست آزادانه و بتواند نقد کند. آنها با برنامهها و فضاسازیهایی که ایجاد میکنند ذهنیت مردم را نسبت و واقعیت منحرف میکنند. نمونهی بارز این عمل مستندهایی است که بیبی سی در بارهی شخصیت مقام معظم رهبری ساخته است. در این مستند که «خط و نشان رهبری» نام دارد و یا آن افتراءاتی که مخملباف در مستند خود به حضرت آقا نسبت داده است، با انگیزه انحراف فکری تولید شده. حال کسی که این اراجیف را که هیچ سند قطعی و واقعی ندارد ببیند با این که به راحتی میتوان کذب آن را ثابت کرد همانطوری که مهاجرانی هم با تمام دشمنی که با رهبر انقلاب دارد به آن اعتراف کرده است، چگونه میخواهد نقد صحیح و منطقی کند.
الحمدلله مکتب اسلام چنان به نقد و تفکر انتقادی بهاداده و میدهد که جای هیچ شبههای نیست که میشود به معتقدات که یکی از آنها مسئله ولایت فقیه است به دیدة نقادانه نگریست و هر چه بیشتر نقادی شود زوایای مبهم و مخفی آن بیشتر آشکار و روشن خواهد شد.
اگر شما میبینید که مجلس خبرگان رهبری صراحتاً رهبری را نقد نمیکند، دو دلیل میتواند داشته باشد. یکی اینکه نقطه ضعفهای رهبری به اندازهای نیست که قابل بیان باشد و یا بهتر بگوییم نقطه ضعفی را از او ندیدهاند. و اگر هم تعریف و تمجید هم میکنند باز این خود بیان نقاط قوتی است که در نقد منصفانه باید مد نظر قرار گیرد. و دوم اینکه اگر هم نقطه ضعفی وجود دارد آن را به خود مقام معظم رهبری گوشزد میکنند و نیازی ندارد که همگان مطلع شوند. مخصوصاً این که دشمنی که از چیزی که وجود ندارد حرفهایی در میآورد که اگر به فرض هم یک ضعف ناچیزی باشد دیگر از کاه کوه میسازد و ضرر و خطر بیشتری برای جامعه ما خواهد داشت.
البته این انگهای که گفتید هیچگاه از جانب ولایتمداران بصیر به منتقدین منصف وارد نیست. ولی کسانی که پای خود را از اصول و ارزشهای نظام که مهمترینش ولایتفقیه و شخص ولیفقیه است فراتر میگذارند و بدون این که زمان شناسی و دشمن شناسی داشته باشند و به خاطر منافع حزبی و مادی و مالی خود یا اطرفیانشان به تضعیف و تخریب ارزشها و مقام ولایت میپردازند این نه فقط نشانه بیبصیرتی آنهاست بلکه نشانة بیانصافی و غیر منطقی بودن آنان نیز میباشد. در این صورت از این افراد نباید انتظار داشت که بخواهند به صلاح و مصلحت دین و مردم نقدی بکنند. اینها در مقابل بسیاری از کجرویها سکوت میکنند و یا به نفع فتنهگران سخن میگویند و فریاد مصلحتاندیشی و دلسوزی آنان برای دین و ملت بلند است در حالی که به تنها چیزی که فکر نمیکنند و دلنمیسوزانند دنیا و آخرت مردم است.
در این سی و شش سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد، تودهی مردم و عالمان ربانی بهترین و منصفانهترین دیدگاهرا نسبت به ولی فقیه داشتهاند. و ملاک عملکرد رهبری هم بازخوردی است که اقشار مختلف مردم و متخصصین به اقدامات و اعمال رهبر داده اند.
نکتهی آخر این که نقد عالمانه ملاک قضاوت است و نه جاهلانه. و اغلب کسانی که اهل افراط و تفریط در مقابل ولی فقیه بودند نشان دادند که عکسالعمل آنها بیشتر از روی جهل و نادانی بوده چرا که گفته اند که : «الجاهل اما مفرط او مفرط». شاهد مثال این مطلب هم امثال طبرزدیها، نوریزادها، امجدها و ... میباشند که یک روز برای رهبری سینه سپر میکردند و او را «امام» میخواندند و روز دیگر با او مخالفت کرده و وی را مستبد و دیکتاتور میخوانند. نه آن طرفداریشان از روی عقل و آگاهی بود و نه این مخالفت و نقدشان.
پس، راه برای نقد باز است و به اندازهای که جایگاه و شخص ولی فقیه در این کشور نقد شده است چیز دیگری مورد انتقاد قرار نگرفته و رهبری هم هیچگاه منتقدین خودشان را متصف به بیسوادی، بیبصیرتی،بیشناسنامهگی و ... نکرده و نمیکنند.
اگر فضا را بسته کنیم و بگوییم هر که نقد کرد میشود بی بصیرت، این که نمیشود نقد منصفانه یعنی این که بگوییم اقا هیچ نقصی ندارند، و وقتی مجلس خبرگان نقد میکند به آنها میگوییم بی بصیرت. مجلس خبرگان نظارت نمیکنند میگوییم با بصیرت!. اقا میگه کسی فوق نظارت نیست حتی من، اما کو فضایی که اجازه نقد بدهند.