تکیلف گرایی یا نتیجه گرایی مسئله این است
از این رو دیدگاه اسلامی به امور زندگی در تمامی ساحتها دیدگاهی نتیجهگراست که در سایه رسیدن به نتیجهی مطلوب ارزشمند طلقی میشود. برای همین هر فعل اختیاری که از ما سر میزند به سبب نتیجهای که در پی دارد، متصف به ارزشی یا غیر ارزشی خواهد شد. تحلیل و قضاوت ما نیز از اتفاقات و کارهایی که انجام میدهیم باید در راستای رسیدن به ارزش مطلوب و پایداری باشد که نتیجهاش تا ابد باقی خواهد ماند. از این رو در سیاست اسلامی که مقابل سیاست حیوانی و شیطانی قرار دارد، هر تصمیمی که فرد یا افراد در قبال رسیدن به ارزشنهایی که همان رضایت خداوند است میگیرند مطلوب شمرده میشود و همین است که تکلیف و وظیفهی آنها را مشخص میکند. پس هیچ تعارض و تغایری بین تکلیف و نتیجه وجود ندارد و این دو با هم دو روی یک سکه هستند.
در مسائل جزئی زندگی که به ظاهر پیآمدهای مختلف شیرین یا تلخی را برای انسان به همراه دارد، این نگاه کلان و جامع ما موجب ارزشگذاری و تصمیمگیری میشود. اگر این نگرش جامع نباشد و به صورت مقطعی به حوادث نگریسته شود طبیعتاً ظاهر هر کاری دلیل مطلوبیت و ارزش آن کار خواهد شد و قضاوتی سطحی را به انسان خواهد داد. مثلاً در میدان جبهه و جنگ با باطل اگر زیان جانی و مالی ببینم در ظاهر شکست خوردهایم و بازنده ایم ولی اگر نگاه ما به نتیجهی این عمل که همانا رضایت الهی از حضور ما در این جنگ است مهم است، حال میخواهد کشته شویم یا زنده بمانیم و یا شکست بخوریم و پیروز شویم، چون مطلوب اساسی حاصل شده ما پیروزیم و به تکلیفخود عمل کردهایم.
نگاه کوته بینانه این است که در کربلا و یا کربلاهایی دیگری که در تاریخ اسلام رخ داده، عدهای کشته شدهاند و شکست خوردهاند، ولی نگاه بصیر و حکیمانه این است که هر که در این عرصه در جرگهی اهل حق حضور یافته پیروز شده و نتیجه این حضور بقای دین و عظمت و عزت دین بود و نابودی باطلی که محکوم به زوال و فروپاشی است.
امروز اگر در عرصه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... کسانی که با معیار و مبنای صحیح وارد میشود و با منطق الهی عمل میکنند در هر صورت پیروزند و به نتیجهی مطلوب دست یافتهاند هرچند در ظاهر چند صباحی شکست خوردهباشد و از بعضی موقیعتها و امکانات دور شده باشند و یا دچار ترور شخصیت و اهانت قرار گرفته باشند.
با صرف نظر از دورههای قبل از انقلاب، در این سی و پنج سالی که پست سر گذاشتیم، حرکت کلی نظام همواره رو به رشد و پیشرفت بوده و حتی هم اکنون نیز در این مسیر در حرکت است هر چند در برهههایی این حرکت کند شده ولی ایستایی و بازگشت به قهقرا نکرده است. این امر به سبب فعالیتهای انسانهای پاک و مومنی است که با نیت خالص بدون نگاه کردن به منافع شخصی و گروهی و حزبی هر آن چه که داشته اند در طبق اخلاص گذاشتهاند و به ظاهر همیشه هم شکست خوردهی روزگار بودند. یا آواره شدهاند،یا جانباز یا شهید و حقوقی از آنها پایمال شده و بدون هیچ توقعی از خدا و دیگران تنها رضایت الهی بریشان مهم بوده و همواره عزت و سربلندی نیز از آن ایشان میباشد.
« مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُور» فاطر : 10
البته باید توجه داشت که زیرکی و کیاست و حسن تدبیر نیز از تکالیفی است که بر عهدهی شخص است و نباید سادهلوحانه عملکرد و بی گدار به آب زد به طوری که جبههی حق گرفتار مشکلات و هزینه شود.
برای تکمیل این بحث اشاره ای به بیانات امام خمینی ره و مقام معظم رهبری مدظله العالی میکنیم که شاهد عینی بر این مطلب است.
من یک تکلیف الهیدارم و مطابق تکلیف الهی عمل میکنم. کشته بشوم، عمل کردم به تکلیف الهی؛ پیش ببرم، عمل کردم به تکلیف الهی ام. شما تکلیف الهی دارید. متکی به خدا باشید. متکی به امام زمان ـ سلاماللّه علیه ـ باشید. و شما پیش میبرید انشاءاللّه
امام خمینی (ره) ۱۳۵۷/۱۱/۲۹
و مهم این است که یک اختلافاتی الآن ایجاد میکنند. یعنی اشخاصی میخواهند نگذارند که نهضت ما نتیجه بگیرد. یک نهضتی کردهاید شما، یک قدرت بزرگی را شکست دادید؛ لکن نتیجه این نبوده است که فقط آن قدرت برود. اگر عوض آن قدرت یک قدرتی نظیر او آن بیاید، خوب همان است که بود. پس عمده این است که ما بعد از رفتن آن قدرت، نتیجهای که اسلام میخواهد، نتیجهای که صلاح مسلمین است، بگیریم. در همین حالی که برای نتیجه، مشغول بررسی و اقدام است، یک دستهایی از خارج و داخل مشغول ایجاد اختلافاتند. یک اختلافاتی بین مردم به جهات مختلف، به اسمای مختلف، به جهات مختلف. خیلی توجه به این معنا بکنید، و به دوستانتان و بازاریها هم، بعد از اینکه سلام من را میرسانید، این مطلب را بگویید که توجه تام به این معنا داشته باشید، که هر کس بخواهد ایجاد اختلافی بکند بدانید که یا آدم نادانی است، تحت تأثیر واقع شده است؛ یا آدم شیطانی است که میخواهد نگذارد نهضت درست بشود. الآن اختلاف سر هیچ چیز نکنید. من در آن صحبتهای طولانی هم که کردم سفارش کردهام این مطلب را. شما هم به رفقایتان، به دوستانتان، خودتان توجه این معنا را داشته باشید که الآن اختلاف ایجاد نشود. یکی بیاید بگوید کتاب کی چطور است؛ کی بگوید چطور است، نباشد. الآن اختلافات اسباب این میشود که ما نتوانیم این قدم را که الآن لازم است برداریم.
امام خمینی (ره) ۱۳۵۸/۰۴/۲۱
یک سؤال دیگر این است - که اینجا هم باز بعضی از دوستان گفتند - که رابطهی «تکلیفمداری» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟ امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزی را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختیها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیفگرائی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجهی مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتائج معینی بود؛ دنبال نتائج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل میکند، اگر یک وقتی هم به نتیجهی مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانی نمیکند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده. اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل نکرد، وقتی نرسید، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که نه، تکلیف خودش را انجام داده، مسئولیت خودش را انجام داده، کار شایسته و بایسته را انجام داده است و همان طور که قبلاً گفتیم، واقعیتها را ملاحظه کرده و دیده است و بر طبق این واقعیتها برنامهریزی و کار کرده، آخرش هم به نتیجه نرسید، خب احساس خسارت نمیکند؛ او کار خودش را انجام داده. بنابراین، این که تصور کنیم تکلیفگرائی معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.
در دفاع مقدس و در همهی جنگهائی که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضی از ائمه (علیهمالسّلام) بوده است، کسانی که وارد میدان جهاد میشدند، برای تکلیف هم حرکت میکردند. جهاد فیسبیلالله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تکلیف بود؛ آن کسانی که وارد میشدند، اغلب احساس تکلیف میکردند. اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامهریزی و تاکتیک و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامی نداشته باشند؟ اینجور نیست. بنابراین تکلیفگرائی هیچ منافاتی ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست میآید، چگونه قابل تحقق است؛ برای رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههای مشروع و میسّر، برنامهریزی کند.
بیانات در دیدار دانشجویان ۱۳۹۲/۰۵/۰۶