گناه 2
با سلام خدمت شما خواهر گرامی از لطف شما و پیگیری شما متشکرم.
در مورد مطلبی که مرقوم کردید باید بگویم که کسی که مرتکب به گناه و عمل خداناپسند میَشود هر چند خداوند و آیات او را به ظاهر انکار نمیکند ولی این عمل او با این که به وجود خدا باور دارد و حتی با او حرف میزند استحضاء و مسخره کردن خداوند متعال است. و این رویه شخص رفته رفته او را به جای میرساند که آیات الهی را تکذیب کرده وآنها را به سخره خواهد گرفت. قرآن کریم حال این گونه افراد را این گونه توصیف میکند: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن»؛ سرانجام کسانی که مرتکب گناه و اعمال ناپسند میشود آن است که آیات خداوند را تکذیب کرده و آنها را به تمسخر خواهند گرفت(روم-10).
شاید بشود گفت که زبان حال چنین کسی مانند شخصی است که ادعای محبت و دوستی را میکند ولی علیرغم ابراز ارادت و محبت کاری را انجام میدهد که طرف مقابلش آن را دوست ندارد و همینطور که رو در روی او به کارش ادامه میدهد باز به او میگوید که من تو را دوست دارم و مخلصت هستم.
نکتهی دیگر این است که حرف زدن با خداوند مهم نیست آن چیزی که از نگاه خداوند ارزشمند است ایمان به او و عمل به دستورات و ترک چیزهای است که وی نمیپسندد. یکی از کسانی که خدا را خوب میَشناسد و حتی با او حرف میزند شیطان است ولی با این حال منشاء سرکشی و عصیان و کفر هم همین شیطان است. شیطان به دنبال هوای نفس خود رفت و با این که به حضور و قدرت خداوند باور داشت، ایمانش را از دست داد.
بنابراین، برای این که انسان ایمان به خداوند داشته باشد تنها ادعای باور به وجود و حضور خداوند کافی نیست و باید عمل صالح نیز انجام دهد. همانگونه که قرآن کریم هم تمامی آدمیان را در زیان و خسران میداند مگر کسانی که دارای ایمان هستند و عمل صالح انجام میدهند(سوره عصر2-3).
موفق باشید