به بهانهی دیدار یار
خیلی دلم هوای آقا رو کرده بود شاید آخرین باری که به محضرشان مشرف شدم محرم سال گذشته بود. وقتی پیام ثبتنام کاروان 19 دی مردم قم برای دیدار ایشان به دستم رسید، بی درنگ ثبت نام کردم و مهیای سفر شدم.
مردم از اقشار مختلف یک ساعت قبل از اذان صبح از خانههاشان به سمت وعدهگاه حرکت بیرون آمده بودند و شوری وصف ناپذیر در وجودشان دیده میشد. وقتی یکی یکی اتوبوسها از عوارضی قم به راه افتاند، قلب من هم به شوق دیدن یار به تپش درآمد. انصافاً دیدن روی ماه ولی خدا زنگار رو از وجود آدمی پاک میکنه و جان تازهای در کالبد انسان میدمه. هر چند که دست ما از دامان یوسف زهرا کوتاهست اما خدا رو شکر که در زمانه و مملکتی نفس میکشیم که نایب بر حقش زمام امور را به دست گرفته و این نعمت بزرگی است که قدرش را باید بدانیم.
امروز دو مرتبه خورشید بر ما طلوع کرد. یکی وقتی که در بین راه بودیم و آفتاب با ناز وجودش را به رخ ما زمینیها میکشید و مرتبهی دوم هنگامی که چشمانمان بر جمال نورانی حضرت آقا منور شد. گرمای وجود مقام معظم رهبری و نور چهرهی ایشان چنان جذبهای دارد که تا از نزدیک به محضرش نرسی آن را درک نخواهی کرد. تازه این حال کسی است که محضر نائب امام عصر رسیده، اگر مهدی فاطمه بر ما تجلی کند چه ها که نخواهد شد.
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا
وقتی مقام معظم رهبری در حسینهی امام خمینی ره شروع به سخنرانی کردند گوش جان به کلام گهربار ایشان کردیم. محوریت سخنان ایشان دربارهی قیام 19 دی بود و از این که مردم با بصیرت و شهید پرور شهر خون و قیام قم و دیگر شهرها، یاد و خاطرهی ایام الله را همچون 19 دی، 29 بهمن، 22 بهمن و 9دی را زنده نگه داشتهاند تشکر کردند.
حضرت آقا به این نکته تأکید کردند که دشمنان و بددلان خواهان این هستند که مردم این روزهای پر افتخار را که عقبهی نظام و سرمایهی آینده مملکت است را فراموش کنند. خیلی جالب بود که معظم له در ابتدا این حرکت بدخواهان را از صدر اسلام تا کنون تبیین کردند و با بیان لطیف و احساسی از حضرت زینب سلام الله علیها به عنوان عمهی خویش یاد کردند و فرمودند که حضرت زینب برای مقابله با کسانی که میخواستند امام حسین و کربلا فراموش شود دو اقدام بزرگ انجام دادند. یکی اسارت و سخنرانی و افشاگری در اسارات و دیگری زیارت اباعبدالله در اربعین اولی یا دوم.
ولی امر مسلمین جهان گفتند که اگر بعد از 170 سال متوکل عباسی قبر مطهر ابی عبدالله را ویران کرد به همین نیت بود که راه حق و حقیقت را مردم فراموش کنند، پس در انقلاب ما هم باید منتظر این باشیم که عدهای همواره در صدد به فراموشی سپردن مقاطع حساس و تعیین کنندهای همچون 9 دی باشند.
آری وقتی نگاه میکنیم که بعضی از آقایان برای روزشمار زندگی خود خاطره نویسی می کنند و ریزترین اتفاقات شخصی و اجتماعی خود را از قلم نمیاندازند و این خاطرات را در چند مجلد چاپ میکنند تا جایی که به «حاجآقا خاطره» معروف میشوند، وقتی که به 9 دی میرسند، با این که هنوز اتفاقات ایام فتنه و عاشورای 88 هنوز از اذهان پاک نشده، خاطرات 9 دی 88 را در خاطراتشان سانسور میکنند. شاید عدهای هم که تندیس 9 دی را مقابل درب دانشگاه تهران برداشتهاند هم میخواهند مردم بالاخص جوانان دانشجو این حادثه را فراموش کنند. حتی وقتی که قرار بود در همین شهر قم زیرگذری را به نام 9دی نامگذاری کنند شدیداً با آن مقابله کردند و نگذاشتند که نام این روز در مقابل دیدگان مردم زنده نگاه داشته شود.
بگذریم، حرفا بو دار و سیاسی شد. نا سلامتی قرار بود که یه مقدار به بیان احساساتم بپردازم که خوب گریز ماهم آخر هر مجلس و نوشتهای شده ... . در آخر خداوند را سپاس میگویم که بزرگترین نعمتش را که نعمت ولایت اهلالبیت است بر ما ارزانی داشت و همچنین به ما عنایت کرد که زمانی پا به عرصهِی گیتی بگذاریم که طاغوت بر ما ما حکومت نمیکند و هدیهای ارزشمند را به ما داد که همانا ولایت فقیه است. مردم با بصیرت ما ثابت کردند که هر وقت با ولایت هستند هیچ شیطانی کوچک یا بزرگ نمیتواند بر آنان مسلط شود و همواره حرکتشان رو به پیشرفت بوده است. خداوندا ما را در این راه ثابت قدم بدار و توفیق جهاد و شهادت در راهت به ما عنایت بفرما.
خاطرات هاشمی از نهم دی، به موضوعاتی نظیر هدیه پستهکاران و مسائل خانوادگی و موضوع دانشگاه آزاد مربوط میشود!
سایت شخصی آقای هاشمی دیروز مطلبی با عنوان «9 دی در خاطرات آیتالله هاشمی» منتشر شد که در آن آمده است: «(9 دی 1360). جریمه 21 تومانی هاشمی در مجلس! پس از نماز و جواب مراجعات و نوشتن چهار روز خاطرات عقب افتاده، عازم مجلس شدم. راننده دیر آمد، با کمی تأخیر به مجلس رسیدم. کمیسیون آئیننامه داشتیم. بیست و یک تومان، بابت هفت دقیقه، جریمه شدم. عصر جلسه هیأت رئیسه داشتیم. (9 دی 1361). در خانه بودم. بیشتر مطالعه کردم و به کارهای جاری با تلفن پرداختم. عصر به مجلس رفتم. آقای دکتر ]عبدالله[ جاسبی برای گرفتن امضای اعلامیه دانشگاه آزاد ]اسلامی[ و امضای چک برای مخارج دانشگاه آمد. قرار شد سه هزار نفر را در نه واحد بپذیریم. جلسه هیأت رئیسه داشتیم. امور اداری و کارکنان و ترمیم حقوق و برنامه هفتگی مورد بحث بود.
در ادامه این خاطرات آمده است: (9 دی 1362). عصر جمعه با خاطرهنویسی و پیادهروی اقامه نماز جمعه را به آقای امامی کاشانی محول نمودم. چند روز نوشتن خاطرات، عقب افتاده بود؛ جبران کردم. مقداری پیادهروی و استراحت داشتم... (9 دی 1367). هدیه پستهکاران رفسنجانی به هاشمی. در منزل بودم. کار زیادی نداشتم. بیشتر به استراحت و مطالعه کتاب درباره مسائل بعد از جنگ جهانی دوم گذشت. کوفتگی و نقاهت کمردرد و کسالت دو سه روز گذشته باقی است. آقای ]عبدالمجید[ معادیخواه آمد و گزارش کار بنیاد تاریخ را داد. همشیره زادهمحمد و دامادش آمدند. اخیراً مرضیه ازدواج کرده؛ داماد فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق(ع) است. عفت هدیهای داد. شب آشیخ حسین هاشمیان و جمعی از بستگان آمدند. بیشتر مذاکره درباره مشکلات شرکت تعاونی ]تولیدکنندگان و صادرکنندگان[ پسته رفسنجان بود. محسن و رضا ]هاشمیان[ عموزادهها از کویت برگشته و یک ماشین حساب سخنگو به عنوان هدیه آوردهاند و خواستند در تحسین روابط بکوشیم. مدعیاند شرکت تعاونی پسته ضرر میدهد؛ تسهیلات بیشتر میخواهند با اینکه من عضو شرکت نیستم، معمولاً خیال و شایعه میشود که با نفوذ من استفاده زیادی به شرکت میرسد. چون متعلق به دهها هزار کشاورز است، برای رفع مشکلات آنها کمک میکنم...»
در این خاطرات هیچ اشارهای به حماسه نهم دی سال 1388 که انبوه جمعیت از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی به خیابانها آمدند و از ساحت اباعبداللهالحسین(ع) در برابر هتاکی فتنهگران دفاع کردند، نشده است.