من یک آخوند جهنمی هستم
شاید قضیه آخوندجهنمی را شنیده باشید. قضیه از این جا شروع شد که وقتی برای مجلسی سخنرانی پیدا نمیکردند میگفتند فلانی رو دعوت کنید به جهنم!. وقتی می خواستندنماز جماعت بخونن و امام جماعت راتب نیومده بود میگفتند به جهنم شما بفرامایید جلو. وقتی برای مجلس جشن یا عزا نیاز به یه روحانی داشتند و دنبال یکی میگشتند که این کارا را براشون انجام بده ما که دم دستشون بودیم میگفتند به جهنم فلانی رو بگید بیاد.
امروز یه جهنم به جهنمهای قبلیمون اضافه شده و اون اینه که وقتی خودت رو در مقابل دین و ارزشهای اسلام و انقلاب مسوول میدونی و از نقض و انحراف از مسیر اصلیمون به خودمون میلرزیم باز بهمون میگن که به جهنم!! برید یه جایی که نلرزید. آخر ما نفهمیدم این جهنمی که ما رو بهش حواله میکنن کجاس و جای چه کسایی؟ البته این رو فهمیدم که امروز هر کی دلش برای دین مردم، برای عزت و سرفرازی ایران میتپه و از خیانتها و انحرافها به لرزه میافته باید بره به جهنم. و یه حقوقدان محترم هم اومده و داره حق هر کسی رو بهش میده و ما رو با حقوقمون به خوبی آشنا میکنه. یعنی حق من بیشناسنامهی کم سواد بی سواد و بزدل سیاسی جهنمه جهنم!!!!
این التماس نیست
این آخرین نصیحت کرمی ست نیمه جان
آویخته به حلقهءقلاب
در گوش ماهیان...